وجود نازنینت تکیه گاهی ا
ست برای بودنم، برقرار باش تا هرگز بیقرار نباشم
یکی به خدا گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی، پس چرا آرزو کنم ؟
خدا گفت : شاید نوشته باشم: هر چه آرزو کند!
سیر شده ام بسکه از آدمها زخم خوردم
خدا خیرتان دهد به من
محبت دروغین تعارف نکنید،من سیرم!
منم که تا تو نخوابی نمیبرد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمیخواهد
به یک اشاره میافتد درخت فرسوده
پروردگارا
به خواب دوستانم “آرامش”
به بیداریشان “آسایش”
به زندگیشان “عافیت”
به عشقشان ” ثبات”
به مهرشان “وفا”
به عمرشان”عزت”
به رزقشان”برکت”
وبه وجودشان”صحت”
عطا فرما
از وقتی که نیستی،
خدا می داند، چقدر آب به صورَتم پاشیدم .. لعنتی …
این کابوس آنقدر واقعیست
که از خواب بیدار نمیشوم. . .
آدمیست دیگر…
یک روز حوصله هیچ چیز راندارد
دوست دارد خودش را بردارد بریزد دور…!
حسین پناهى
توکجایی سهراب؟ آب را گل کردند، چشمها را بستند و چه بادل کردند
صبرکن سهراب! گفته بودی:قایقی خواهم ساخت دورخواهم شد ازین خاک غریب، قایقت جادارد؟من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم.
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم. نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟ من اینجا جنگلی را به آتش کشیدم…!
فقـط چـند قـدم مانـده بـود برسـم بـه “تــو”… اگر ایـن خواب لعنتـی، دیشـب ادامـه داشـت…!
وقتی تو نیستی همه نیستن…
نه که نیستن!
هستن!
ولی مثل تو نیستن!
ادامه مطلب